اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، با هدف ارائه چارچوب مفهومی توانمندي فنّاورانه دانشگاههاي صنعتي جمهوري اسلامي ايران ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روﯾﮑﺮد ﮐﯿﻔﯽ اﺟﺮاﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺮاي ﮔﺮدآوري اطلاعات، از ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎرﯾﺎﻓﺘﻪ اکتشافی اﺳﺘﻔﺎده و ﺗﺠﺰﯾﻪ وﺗﺤﻠﯿﻞ اﻃﻼﻋﺎت ﺑﻪ روش اﺳﺘﺮاوس و ﮐﻮرﺑﯿﻦ و ﻣﺪل ﭘﺎراداﯾﻤﯽ اﻧﺠﺎم ﮔﺮ چکیده کامل
اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، با هدف ارائه چارچوب مفهومی توانمندي فنّاورانه دانشگاههاي صنعتي جمهوري اسلامي ايران ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روﯾﮑﺮد ﮐﯿﻔﯽ اﺟﺮاﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺮاي ﮔﺮدآوري اطلاعات، از ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎرﯾﺎﻓﺘﻪ اکتشافی اﺳﺘﻔﺎده و ﺗﺠﺰﯾﻪ وﺗﺤﻠﯿﻞ اﻃﻼﻋﺎت ﺑﻪ روش اﺳﺘﺮاوس و ﮐﻮرﺑﯿﻦ و ﻣﺪل ﭘﺎراداﯾﻤﯽ اﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺖ. جامعه هدف پژوهش شامل خبرگانی است که حداقل، دارای تحصیلات کارشناسی ارشد و 15 سال سابقه فعالیت موثر علمی يا تجربي در حوزههای مرتبط با موضوع پژوهش بودهاند. ﻧﻤﻮﻧﻪﮔﯿﺮي به صورت نمونهگيري ﻫﺪﻓﻤﻨﺪ به روش ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺑﺮﻓﯽ تا تحقق اشباع نظری انجام شد و بر این اساس، 26ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ عمیق ﺑﺎ خبرگان واجد شرایط مذکور انجام شد. ﻧﺘﺎﯾﺞ دادهﻫﺎي ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪه از ﻣﺼﺎﺣﺒﻪﻫﺎ درﻓﺮاﯾﻨﺪ ﮐﺪﮔﺬاري ﺑﺎز، ﻣﺤﻮري و اﻧﺘﺨﺎﺑﯽ، منجر به ارائه چهارچوب مفهومی برای توسعه توانمندي فنّاورانه دانشگاههاي صنعتي ﺷﺪ. چارچوب مفهومی، ﺷﺎﻣﻞ ﺷﺮاﯾﻂ ﻋﻠّﯽ(سرمايههاي انساني، محتواي دانشي و توانمنديهاي عملياتي)، شرایط زﻣﯿﻨﻪاي(نهادي و ساختاري، فرهنگي، حقوقي و قانوني، خدمات و پشتيباني، آگاهي از محيط، فرآيندهاي اجرايي، پيوندها و ارتباطات ملي و بين المللي) شرایط مداخلهگر(مالي و اقتصادي، تحريمهاي خارجي، توانمنديهاي مديريتي، سياستهاي بالادستي، سياستهاي ذينفعان) ارائه ﺷﺪ. همچنین، راهبردها و پیامدهای توانمندی فنّاورانه دانشگاهها نیز مورد بحث قرار گرفت. در انتها، 8 پیشنهاد راهبردی برای توسعه توانمندی فنّاورانه دانشگاههای صنعتی کشور ارائه شد.
پرونده مقاله
بررسی تاریخی نشان میدهد که پروبلماتیک تکنولوژی و تمدن از مسائل بنیادینی است که بویژه در بین دو جنگ جهانی اول و دوم در آلمان مطرح شده و پس از آن تاریخ طنین گستردهای نیز در مقاطع مختلف در فضای فکری ایران یافته است. از جمله مهمترین صورتبندیهای این مسأله به دهه پنجاه ش چکیده کامل
بررسی تاریخی نشان میدهد که پروبلماتیک تکنولوژی و تمدن از مسائل بنیادینی است که بویژه در بین دو جنگ جهانی اول و دوم در آلمان مطرح شده و پس از آن تاریخ طنین گستردهای نیز در مقاطع مختلف در فضای فکری ایران یافته است. از جمله مهمترین صورتبندیهای این مسأله به دهه پنجاه شمسی باز میگردد که در یک چرخش فرهنگی- سیاسی گسترده از دهه چهل به دهه پنجاه، مسأله تکنولوژی و تمدن در صدر مسائل روشنفکری حکومتی و اپوزوسیون قرار میگیرد. بر خلاف تصور معمول این مسأله در آن مقطع صرفاً در سطح نظری باقی نمانده و به تصمیمات استراتژیک و اجرایی مهمی در سطوح سیاستگذاری و حکمرانی منجر میشود. از جمله مهمترین این موارد نصب سیدحسین نصر فیلسوف اسلامی سنتگرا به عنوان نایب تولیت دانشگاه سلطنتی تکنولوژی آریامهر (شریف کنونی) از سال 1351 تا 1354 است که تاکنون مورد ارزیابی تاریخی و تحلیلی قرار نگرفته است. این پژوهش به این پرسش اصلی میپردازد که انتصاب یک فیلسوف سنتگرا به ریاست پیشروترین دانشگاه تکنولوژی کشور در اوج دوران نوسازی رژیم پهلوی را چگونه میتوان توضیح داد.
پرونده مقاله